سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای جویای دانش، سربلندی دنیا و رستگاری آخرت است [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مجله آرامش-آبان1392-شماره نهم ، مجله آرامش-بهمن1392-شماره دهم ، «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}» ، « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} » ، مجله آرامش-اسفند1391-شماره اول ، مجله آرامش-اسفند1392-شماره یازدهم ، «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}» ، «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}» ، « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } » ، پهلوی اول ، شعر و ادبیات متعهد و مردمی ، « {ش18-اسفند1396خورشیدی} » ، قرآن،آزادی و حقوق بشر ، مشاوره و روانشناسی ، مجله آرامش-فروردین1392-شماره دوم ، تاریخ معاصر ایران ، رضاشاه ، پرتوی از قرآن ، تاریخ ایران زمین ، « مجله آرامش-شهریور1393-شماره17 » ، « مجله آرامش-مهر93-شماره18» ، مجله آرامش-فروردین1393-شماره دوازدهم ، مجله آرامش-خرداد1392-شماره چهارم ، مجله آرامش-خرداد1393-شماره چهاردهم ، مجله آرامش-اردیبهشت1393-شماره سیزدهم ، مجله آرامش-مهر1392-شماره هشتم ، مناسبتها ، (مجله آرامش-تیر1393-شماره 15) ، «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}» ، مجله آرامش-تیر1392-شماره پنجم ، رضاخان ، تاریخ عصر پهلوی ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، اخلاق در قرآن ، اخلاق در قرآن ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، تاریخ ایران زمین ، پهلوی اول ، رضاشاه ، « {دوره جدید،ش11،اسفند 1395خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} » ، « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } » ، پهلویها ، مجله آرامش-مرداد1392-شماره ششم ، شبه مدرنیته مستبدانه ، مجله آرامش-اردیبهشت92-شماره سوم ، « {ش17-بهمن1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-آذر93-شماره19» ، احمد شاملو ، «مجله آرامش-مرداد1393-شماره16» ، آیاتی از کتاب نور و روشنایی ، پاسخ به سوالات و شبهات قرآنی ، « {ش16-آذر1396خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش9،دی1395} » ، « {دوره جدید،ش10،بهمن 1395خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } ، « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } » ، « {جدید-ش14-خرداد96ش} » ، « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } » ، روان شناسی،روان درمانی اگزیستانسیال ، مناسبتهای ملی و میهنی ، مناسبتهای ملی و دینی ، ویروس کرونا؟! ، سردار سپه ، سرگرمی ، تبریک و تهنیت دوستانه... ، رضاشاه ، پهلوی اول ، فروغ فرخزاد ، عکسهای یادگاری ، فال روزانه ، « { ش 29 ، فروردین 1399خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، #نیکا_شاکرمی ، #مهسا_امینی،#ژینا_امینی ، « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی ، تاریخ تحلیلی ایران زمین ، تاریخ تحلیلی ایران ما ، توحید و رهایی ، «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}» ، «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}» ، آرامش ، آرامش جسم و روان ، آرامش و زندگی ، احمدشاملو ، اخبارروانشناسی و روانپزشکی ، اختلالات خواب ، اندیشه های متعهد و انسانی ، انقلاب مشروطیت ایران ، توحید،عرفان،رهایی ، جملات زندگی ساز ، خسرو گلسرخی ، دکتر شفیعی کدکنی ، دکتر علی شریعتی،هیهات مناالذله ، دکتر محمد مصدق ، دکترشفیعی کدکنی ، راه انسانیت ، تاریخ دوران پهلوی ، تاریخ زندان، پهلویها، پهلوی دوم ، پرتوی از قرآن حکیم ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی} » ، « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} » ، « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } » ، « { ش25 ، اردیبهشت 1398خورشیدی } » ، « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، دی ماه 1398خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، « { ش20- مرداد ماه1397خورشیدی } » ، فال روزانه حافظ ، فال ، فلسفه و عرفان ، گفتگو و مصاحبه ، رضاشاه ، پهلوی اول ، ، روان درمانی اگزیستانسیال ، روان شناسی ، تسلیت ، پیام توحید و رهایی ، سیاوش کسرایی ، شعر و زندگی ، علیمردان خان بختیاری ، روزها و یادها ، کلمات راهگشاء و طلایی ، مناسبتهای ملی و مذهبی ، هموطن تسلیت و یاری ، مناسبتهای غم انگیز ملی ، ، هنر و ادبیات متعهد ایران ، مناسبتها، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتهای ملی و باستانی ، محمدرضاشاه پهلوی ، مرتضی کیوان ، مجله آرامش-شهریور1392-شماره هفتم ، مشاوره و روانشناسی ، رهایی از اعتیاد ، مطالب دینی و اعتقادی ، مطالب روانشناسی ، مقالات جامعه شناسی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :15
بازدید دیروز :167
کل بازدید :500849
تعداد کل یاداشته ها : 483
103/9/11
7:55 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
aramesh[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
« اسفند1391-شماره اول »[32] « فروردین1392-شماره دوم »[11] « اردیبهشت1392-شماره سوم »[4] خرداد1392-شماره چهارم[10] « تیر1392-شماره پنجم »[7] « مرداد1392-شماره ششم »[6] « شهریور1392-شماره هفتم »[1] « مهر1392-شماره هشتم »[8] « آبان1392-شماره نهم »[107] « بهمن1392-شماره دهم »[66] « اسفند1392-شماره یازدهم »[26] « فروردین1393-شماره دوازدهم »[10] « اردیبهشت1393-شماره سیزدهم »[9] « خرداد1393-شماره چهاردهم »[9] « مجله آرامش-تیر1393-شماره 15 »[7] « مجله آرامش-مرداد1393-شماره 16 »[3] « مجله آرامش-شهریور1393-شماره 17 »[11] « مجله آرامش-مهر93-شماره18»[13] « مجله آرامش-آذر93-شماره19»[5] « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 »[4] «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}»[45] «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}»[7] «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}»[2] «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}»[19] «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}»[2] «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}»[21] « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} »[5] « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} »[1] « {دوره جدید،ش9،دی 1395} »[2] « {دوره جدید،ش10،بهمن1395} »[4] « {دوره جدید،ش11،اسفند1395} »[6] « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} »[36] « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} »[2] « {جدید-ش14-خرداد96ش} »[3] « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} »[1] « {ش16-آذر1396خورشیدی} »[3] « {ش17-بهمن1396خورشیدی} »[4] « {ش۱۸-اسفند1396خورشیدی} »[16] « {ش19-اردیبهشت ماه1397خ»[4] « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } »[3] « { ش21- مرداد ماه1397خورشیدی } »[1] « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } »[2] « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } »[6] « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } »[4] « { ش25 ، اردیبهشت1398خورشیدی } »[1] « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } »[1] « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } »[17] « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 29 ، دی ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 30 ، فروردین 1399خورشیدی } »[7] « { ش 31 ، اردیبهشت 1399خورشیدی } »[2] 《 ش32-شهریور 1399خورشیدی 》[1] 《 ش33-مهر 1399خورشیدی 》[1] 《 ش34-آبان 1399خورشیدی 》[4] 《 ش35- آذر 1399خورشیدی 》[2] « ش36 ، اسفند 1399خورشیدی »[1] « شماره37، فروردین1400خورشیدی »[18] « شماره 38،اردیبهشت1400خورشیدی »[32] « شماره 39، خرداد 1400خورشیدی »[1] « شماره 40 ، مردادماه 1400خورشیدی »[3] « شماره 41 ، شهریور 1400خورشیدی »[3] « شماره 42 ، آبان ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره 43 ، دی ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره44 ، بهمن ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره45 ، فروردین 1401خورشیدی »[1] « شماره46 ، خرداد ماه 1401خورشیدی »[5] « شماره47 ، مرداد ماه 1401خورشیدی »[2] « شماره48 ، شهریورِ1401خورشیدی »[6] « شماره49 ، مهرماه1401خورشیدی »[2] «شماره50،اسفندماه1401خورشیدی»[9] «شماره51،فروردین1402خورشیدی»[3] «شماره52،اردیبهشت1402خورشیدی»[1] «شماره53،خرداد1402خورشیدی»[7] «شماره54تیرماهِ1402خورشیدی»[3] «شماره55مرداد1402خورشیدی»[3] «ش56آبان1402خورشیدی»[2] «ش57-آذر1402خورشیدی»[4] «ش58-دی1402خورشیدی»[3] «ش59 -اسفند1402خورشیدی»[3] «ش60-فروردین1403خ»[1] «ش61-اردیبهشت1403خ»[1] «ش62-شهریور -1403خ»[1]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
یا صاحب الزمان (عج) پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) مجله آرامش « تارنمای شخصی مهدی گل محمدی » لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani قاصدک جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) مجله پیام توحید مهندس محی الدین اله دادی بلوچستان نشریه حضور مسیر عرشیان تراوشات یک ذهن زیبا پاتوق دوستان غزل عشق کلینیک تخصصی پوست و تناسب اندام-ایده آل بابای آسمانی محمد قدرتی یه دختره تنها شاه تورنیوز Note Heart غزلیات محسن نصیری(هامون) ... یاس ... wanted دفتر احسان رویابین تینا!!!! عرفان وادب کاروجدان allah is my lord منتظر باران فرهنگی بهار عشق شناخت کافی ღای دریغاღ خط خطی ها عدالت جویان نسل بیدار سینا حاج زاده HADAFE SORKH ghamzade رویایی زندگی کردن... جامع ترین وبلاگ خبری مقاله های تربیتی ارتــــش ســــرخ///AK زازران ♥®♥شایگان خواندنی های ایران جهان دانشجو دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر آسمان آبی پنجره ای رو به باغ مجله پارسی نامه سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ مجله الکترونیکی گوناگون مجله جهان داستان آموزش زبان دات کام مجاز نیوز طب سنتی خبرگزاری آریا تارنمای مهدی گل محمدی-2 سرزمین عجایب-برترین ترفندهای وب آموزش بورس

ولی الدین ابوزید عبدالرحمن بن محمد معروف به ابن خلدون در سال 732 هجری (1332 مسیحی) در یکی از خانواده های اندلسی که از یمن به تونس کوچیده بودند در شهر تونس زاده شد. وی در سال 808 هجری (1406 میلادی) در قاهره درگذشت. در دوره زندگی ابن خلدون، امپراتوری اسلامی هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ فرهنگی از دوران درخشان خود در قرون سوم و چهارم فاصله گرفته بود و رو به انحطاط پیش می رفت. در این دوره است که ابن خلدون با دیدی باز و عینی و واقع گرا به بررسی و تحلیل علل انحطاط تمدن اسلامی و نقد برخی از اصول تفکر فلسفه اسلامی می پردازد. غدر واقع علم عمران او، بررسی جامعه شناختی انحطاط امپراتوری اسلامی است.



زندگی ابن خلدون بر روی هم شامل سه دوره است؛

1- دوره فعالیت سیاسی در کشورهای غربی عالم اسلام که بیش از بیست سال به طول انجامید.

2- دوره انزوا و تالیف در قلعه ابن سلامه که چهار سال بود.

3- دوره اشتغال به امور قضایی و تدریس و تالیف در مصر که به هجده سال می رسد.



ابن خلدون در شرایط انحطاط امپراتوری اسلامی، دست به تاسیس علم جدیدی به نام «علم عمران» می زند. ابن خلدون میان علم عمران و سیاست مدنی فارابی تمایز قائل می شود و در جایی نیز به بی فایده بودن سیاست مدنی فارابی اشاره ای صریح دارد. اما او بین مباحث مطروحه در سیاست ارسطو و علم عمران خود نزدیکی هایی را احساس می کند. در واقع باید ابن خلدون را به سیاست نامه نویسان که واقعیت های اجتماعی و سیاسی را مورد توجه قرار داده اند، نزدیک تر دانست تا فیلسوفان.

 



ابن خلدون موضوع اصلی کتاب «مقدمه» که مهم ترین کتاب اوست را تاسیس علم عمران قرار داد و سعی کرد حدود و ویژگی های این دانش جدید را روشن کند. ابن خلدون در مقدمه خود، کوشش می کند مبانی نظری تاسیس تاریخ به عنوان دانشی عقلی را بنیان گذارد و تاسیس علم تاریخ به عنوان دانشی عقلی از طریق شناخت جوامع انسانی که همان عمران عالم است، امکان پذیر می شود. بنابراین ابن خلدون می خواهد ضابطه ای تدوین کند که با بهره گیری از آن بتواند تاریخ را که در دوره اسلامی صبغه ای کلامی داشت، به علمی با روشی برهانی یا عقلی تبدیل کرده و آن را در طبقه بندی دانش های عقلی وارد کند. علم عمران در نظر ابن خلدون به منزله علم اصولً تاریخ است و ویژگی های اجتماعات انسانی را مورد بحث قرار می دهد که در تشخیص درست از نادرست در گزارش های تاریخی به کار می آید.


ابن خلدون به عنوان متفکری مسلمان در راستای یافتن راهکارهای برون رفت از شرایط انحطاط تمدن اسلامی به ناچار مبنای نظری اش، مبانی کلامی سنتی بود که وی درباره برخی از مفردات آن اندکی تردید کرده بود، اما زیر سوال بردن بنیادهای آن برایش امکان پذیر نشده بود. در واقع وی نتوانست خود را از محدوده اندیشه سنت رها کرده و به افق های

بازتاسیس اندیشه دوران جدید رو کند. ابن خلدون در مقدمه به دلیل مبانی سنتی تفکرش، از پردازش مساله ای جدید که قابلیت تبدیل شدن به گفتمان مسلط را داشته باشد عاجز ماند.

در واقع می توان «علم عمران» را مسامحتاً جامعه شناسی انحطاط تمدن اسلامی نامید.

 نظریه اجتماعی ابن خلدون

ابن خلدون به پیروی از سخن فیلسوفان، انسان را مدنی بالطبع دانسته و این قول فیلسوفان را به ضروری بودن اجتماع انسانی تفسیر می کند. در واقع بحث مدنی بالطبع بودن انسان از مباحث مطروحه در کتاب سیاست ارسطو است که به فلسفه اسلامی وارد شده ولی در واقع منظور ارسطو مدنی بودن انسان بر حسب طبیعت امور است نه به این معنا که انسان بنا به سرشت، یعنی به ضرورت طبیعت انسانی نیازمند ایجاد اجتماع است. در واقع، نکته مهم این است که فیلسوفان اسلامی برخلاف فیلسوفان یونانی، فیلسوف شهرها یا مدینه های واقعی نبودند و بدین سان به نظر نمی آید که تمایزی اساسی را که فیلسوفان یونانی در مورد دو موضوع متفاوت حیات اجتماعی و مدنی انسان اعمال می کردند، درک کرده باشند.

ابن خلدون اگرچه به تبعیت از فیلسوفان اسلامی، انسان را «مدنی بالطبع» می داند، اما در واقع او در استفاده از این تعبیر به اندیشه های فیلسوفان یونانی چون ارسطو نزدیک است و منظور او از این ترکیب، تاکید بر زندگی اجتماعی است. در واقع او سعی می کند بین حیات اجتماعی- اقتصادی و مباحث مرتبط با دولت پیوندی برقرار کند. صرف نظر از زبان سنتی مقدمه ابن خلدون، مضمونی که او در این کتاب به کار می برد فراتر از زبان متداول فیلسوفان (یعنی زبان فقهی - کلامی دوره اسلامی) است. در واقع، ابن خلدون بر این واقعیت تاکید داشت که «علم مدنی» فیلسوفان در سده های متاخر به بن بستی رانده شده بود که با لوازم و امکانات آن سنت، راه برون رفتی برای آن متصور نبود.

هدف ابن خلدون از طرح علم عمران، تلاش برای فراهم آوردن شالوده ای عقلانی در جهت طرح مشکل انحطاط تمدن و فرهنگ اسلامی بود که علم مدنی فیلسوفان به دلیل اینکه ناظر به مدینه فاضله ای بود که از نظر ابن خلدون غیرواقعی محسوب می شد، نمی توانست او را در تاسیس علم عمران یاری کند.

ابن خلدون نتوانست علم نوبنیاد خود را بر مبنای تدوین مفهوم «واقعیت اجتماعی» استوار کند که به ویژه در نزد امیل دورکیم به عنوان «شیء» مستقل از سایر پدیده ها که موضوع سایر علوم هستند، در نظر گرفته شده است.علمی که ابن خلدون تاسیس کرد به این دلیل که مفهوم عمران در هیچ کجای کتاب مقدمه دارای حدود مشخص و معین نیست و اگر معرفتی معین و محدود نباشد، معرفتی علمی محسوب نمی شود و این نکته که هر گونه تمسک به قواعد بنیادی که خارج از ماهیت موضوع علم مورد نظر قرار گیرد، علم را از استقلال خارج می کند.ابن خلدون همانند حکمای یونانی نقطه عزیمت خود را نظام های سیاسی قرار می دهد، اما سعی می کند علمی را تاسیس کند که ماهیت مناسبات اجتماعی استوار کند اقتصادی را به گونه ای مستقل از حوزه سیاسی بررسی کند.

اینکه چرا آگوست کنت به رغم اینکه اندیشه اش از قدرت تحلیلی - تجربی کمتری نسبت به اندیشه ابن خلدون برخوردار است، به عنوان پدر جامعه شناسی شناخته شده را باید ناشی از مبانی متفاوت این دو دیدگاه دانست. آگوست کنت نظریه اش را در درون نظریه علم جدید که با کپلر، کپرنیک و گالیله آغاز شده و با نیوتن به اوج رسیده بود و همچنین بر پایه اندیشه های فلسفی بیکن، دکارت، لایبنیتس و در نهایت کانت بنا نهاده بود و در واقع جامعه شناسی مورد نظر کنت علمی جدید بود که در نتیجه گسست از فلسفه کهن (فلسفه ارسطویی) شکل گرفته بود. در حالی که در نقطه مقابل ابن خلدون به رغم نقد فلسفه اسلامی به ناچار دیدگاه خود را در چارچوب مقولات و مفاهیم فلسفه ارسطویی طرح کرده.

 کلیات عقاید ابن خلدون

در مقدمه همواره به دو کلمه و مفهوم برمی خوریم، عمران و حضارت.

عمران؛ از ریشه «عمر» به معنی ساکن بودن در جایی، معاشرت کردن با کسی، مترقی شدن و کشاورزی است.

به اعتقاد ابن خلدون عمران عبارت است از طرقی که افراد در رسیدن به نیازهای زندگی شان پیش می گیرند و چون در کسب معاش طریقه ها و روش ها مختلف است پس بنابراین عمران ها نیز مختلف است. مثلاً «عمران البدوی» و «عمران الحضری».

حضارت؛ از ریشه «حضر» است که ابن خلدون بیشتر از آن شهری شدن و به تجمل و لوکس خو گرفتن را اراده می کند.

بیشتر تحقیق ابن خلدون در باب تفاوت های عمران بدوی و عمران حضری است و اینکه این شرایط محیط زندگی یا شرایط جغرافیایی و آب و هوایی است که به اعتقاد وی خوی و عادات و رفتارهای این دو جامعه را از هم مجزا می کند.

ابن خلدون اعتقاد دارد با گسترش شهرنشینی و توسعه روزافزون، تمدن به نابودی می گراید زیرا عصبیت از بین می رود، بنابراین به نظر او با از بین رفتن عصبیت و دین، تمدن ها به سمت زوال و نابودی پیش می روند.

به اعتقاد ابن خلدون رئیس قبیله در جوامع بدوی که براساس عصبیت قوی تر و دانایی بیشتر به این عنوان برگزیده می شود با افراد قبیله به شیوه ای دموکراتیک رفتار می کند در صورتی که با شکل گیری شهرها، سلطان مستبد، نظرات خود را با زور تحمیل می کند و بدین صورت عصبیت که لازمه اش دموکراسی و آزادی است از بین می رود.

به اعتقاد ابن خلدون هر سیکل (دوره) دارای 5 مرحله است که همه دولت ها ناگزیر از گذراندن این مراحل هستند؛ 1- تهاجم، 2- اوج، 3- تجمل، 4- استبداد، 5- انحطاط.

 عصبیت

عصبیت که یکی از مفاهیم بنیادی نظریه اجتماعی - سیاسی ابن خلدون است در لغت به معنای تعصب است. عصبیت در معنایی که ابن خلدون به کار می برد به معنای «همبستگی گروهی» یا «روحیه جمعی» است که مبتنی بر اشتراکات قومی و خانوادگی و نژادی و دینی است.

ابن خلدون معتقد است که تنها در زندگی بادیه نشینی است که عصبیت کارکرد دارد و می تواند به حیات خود ادامه دهد و در شهر اثری از عصبیت دیده نمی شود زیرا ماهیت زندگی قبیله ای دربردارنده مشقات و دشواری هایی است که اعضای قبیله را به منظور تامین نیازهای فردی شان وادار به وفاداری تام و تمام به قبیله و پیوندهای خونی می کند.

 سرچشمه های عصبیت

از نظر ابن خلدون عصبیت دارای منابع و سرچشمه هایی است که عبارتند از؛ 1- فطرت؛ بدویان و بادیه نشینان به دلیل فطرت پاک و دست نخورده ای که دارند بر مبنای اخلاقیات رفتار می کنند و بنابراین دارای عصبیت هستند، پس بین عصبیت و فطرت از دید ابن خلدون رابطه ای مستقیم وجود دارد.

2- حسب و نسب؛ نسب به معنای جد واحد داشتن و اینکه خون یک خاندان با خون خاندان های دیگر آمیخته نشده باشد. حسب نیز به معنای بزرگی انسان در نسب و نژاد است و بنابراین آن را می توان به غرور خانوادگی، قومی و ملی تعبیر کرد. اعراب بادیه نشین به دلیل برخورداری از این دو ویژگی از عصبیت مستحکم تری برخوردارند.

3- دین؛ یکی دیگر از منابع عصبیت دین است. ابن خلدون با استناد به آیات قرآن، این مساله را مطرح می کند که اسلام به جای نابودکردن عصبیت عرب ها و بادیه نشینان، آن را در مسیر درستی هدایت کرد و دامنه تنگ عصبیت قبیله ای را به کل امت اسلامی گسترش داد.

4- محیط و نوع معیشت؛ ابن خلدون اعتقاد دارد که عصبیت تنها در میان بادیه نشینانی که در شرایط سخت جغرافیایی زندگی می کنند و بنابراین همبستگی گروهی و جمعی برای ادامه بقایشان امری ضروری محسوب می شود، کارکرد داشته و می تواند استمرار یابد.

گاستون بوتول در باب منشأ و منبع عصبیت می گوید؛ «قدرت نظامی و توانایی اعراب از پیوند محکم آنان با هم ناشی می شود که این پیوند به واسطه پاکی و خالصی نژاد و تبار آنان است یعنی آنها به واسطه داشتن خون مشترک به هم مرتبط و با هم متحدند.»

 انواع عصبیت

1- ولا؛ مقصود از ولا یاری رساندن و همکاری با هم همانند اعضای یک خانواده است.

2- حلف؛ سوگندی است که بدان با هم پیمان دوستی می بندند و به معنی عهد و پیمانی است که قبایل را به یکدیگر نزدیک می کند، هر چند که این قبایل با هم پیوند خانوادگی نداشته باشند.

3- عصبیت رئیس قبیله؛ رئیس قبیله به دلیل اینکه از عصبیت مستحکم تر و قوی تری نسبت به سایر افراد قبیله برخوردار است در کنار ویژگی هایی چون شجاعت و درایت به ریاست قبیله برگزیده می شود.

4- عصبیات مختلف؛ هر قبیله ای با همه تعدد و تنوع عصبیت های داخلی، مجموعاً دارای یک عصبیت کلی و عمومی است که از عصبیات قبایل دیگر مستقل است. غلبه عصبیات یک قبیله یا قوم بر عصبیت قوم یا قبیله ای دیگر بسیار دشوار است. چنانکه ابن خلدون می گوید؛ هرگز بربرهای شمال آفریقا رعیت های تسلیمی برای رومیان نبودند و همواره موجب دردسر آنها می شدند.

ابن خلدون همانند هابز دلیل تشکیل جامعه را نیاز انسان به زندگی جمعی برای تامین نیازهای فردی و حفظ بقای خود می داند.ابن خلدون به تاثیر آب و هوا و شرایط جغرافیایی در اخلاق و روحیه انسان اهمیت فراوانی می دهد. به عقیده او مردم نواحی گرم سبک سر و لاقید و عشرت طلب اند و برعکس مردم نواحی سرد مآل اندیش و جدی هستند و اهالی نواحی معتدل از نظر خوی و عادت به اعتدال نزدیک ترند.
از دیدگاه ابن خلدون ثروت، جمعیت و کار سه فاکتور مهم در توسعه تمدن است. به اعتقاد او بین ثروت و تمدن رابطه مستقیمی وجود دارد، در واقع هرچه ثروت دولتی بیشتر باشد امکان رشد و شکوفایی آن دولت نیز بیشتر است.

تمدن بدون داشتن صنعت ناقص و بیمار است، در واقع علت افتراق فراوان اندیشه ابن خلدون از اندیشه فلاسفه اسلامی به رغم زبان مشترک موجود بین آنها، همین دیدگاه واقع گرایانه (رئالیستی) ابن خلدون نسبت به حیات اجتماعی - اقتصادی اجتماعات انسانی است.

ابن خلدون در واقع در نظر مشابه با نظر دورکیم در باب تقسیم کار اجتماعی منتج از تراکم مادی و اخلاقی است، توسعه صنعت را در جامعه نتیجه افزایش جمعیت و پدید آمدن تحولات فکری در مردم شهرنشین می داند.

وی افزایش جمعیت را موجب توسعه تمدن یک جامعه می داند و در این باره تحلیل هایی دارد؛ 1- کار بیشتر؛ این واقعیت که با افزایش میزان جمعیت فعال و نیروی کار نیز افزایش می یابد، 2- ثروت بیشتر؛ یک جمعیت انبوه فعال می تواند در ایجاد ثروت موثر باشد.

3- افزایش جمعیت موجب سلامت هوا؛ این تحلیل البته بسیار دور از ذهن و عامیانه به نظر می رسد. به اعتقاد ابن خلدون یکی دیگر از فواید ازدیاد جمعیت این است که در شهرهایی که جمعیت کمی دارند هوای شهر تحرک کافی ندارد و در نتیجه فساد هوا موجب ایجاد بسیاری بیماری ها می شود، اما در شهرهای پرجمعیت هیچ گونه بیماری در کار نیست.

 فلسفه سیاسی ابن خلدون

به طور کلی فلسفه سیاسی از دو بخش عمده تشکیل می شود؛ مباحث توصیفی و مباحث تجویزی. فلسفه سیاسی عبارت از پژوهش در موضوعات مربوط به زندگی عمومی و پیشبرد کیفیت آن است و حوزه سیاسی را با مصالح عمومی یکسان می شمارد به عبارت دیگر دلنگرانی اخلاقی برای کیفیت زندگی کل جامعه سیاسی ویژگی اصلی فلسفه سیاسی است.

یکی از دیرینه ترین خواست های همه اندیشمندان و فیلسوفان سیاسی، عقلانی کردن سیاست بوده است. در بحث های فلسفه سیاسی عقل در مقابل زور و اجبار، هوا و هوس فردی و نیز شرع و دین به کار رفته است.

در فلسفه سیاسی غرب، عقلی شدن دولت و سیاست در دوره های تاریخی متوالی به سه معنی مطرح شده است؛ 1- جوهر گرایی (افلاطون، روسو، هابز)، 2- نظریه اصحاب اصالت فایده. در این نظریه دولت باید در جهت تامین «بیشترین شادی بیشترین تعداد مردم» بکوشد. (جرمی بنتام، استوارت میل)

3- عقلانیت علمی که عقلانی شدن دولت را در کارایی و پیچیدگی ابزارها و بوروکراسی آن می بیند و به عقلانیت فلسفی یا عقلانی شدن اهداف به معنای افلاطونی توجهی ندارد. (ماکس وبر)

در واقع در فلسفه سیاسی غرب عقلانی شدن فرآیندی جمعی و چندذهنی محسوب می شود و بنابراین نیازمند گسترش حوزه عمومی جامعه است که عرصه ای چندذهنی و محل برخورد اندیشه ها و اذهان گوناگون است.

فلسفه سیاسی اسلام؛ فارابی به عنوان سرآمد فلاسفه سیاسی اسلام در پی تلفیق عقل فلسفی یونانی با وحی و شرع در اسلام بود، اما نهایتاً شرع را به عقل مستولی ساخت و عقل را دینی کرد.

ابن سینا به تعبیری در ترکیب فلسفه عقلی یونان و شریعت اسلامی از فارابی فراتر رفت. ولی دولت آرمانی اسلام را از نوع دولت مثالی افلاطون می دانست. از دید او شریعت قانون کلی و مظهر عقل است. تنها گروهی برگزیده از مردم قادر به درک عقلانی هستند و بقیه از فهم عقلی عاجزند. از دیدگاه او مهم ترین فضیلت این است که به او وحی شده و کسی که به او وحی شده به رب انسانی تبدیل می شود.

اما ابن خلدون که وی را می توان تا حدودی فاقد برخی وجوه مبانی کلامی فلسفه اسلامی دانست، در مقدمه خود برحسب مبنای قوانین از سه نوع حکومت سخن گفته است؛ 1- سیاسته الدینیه یا دولت شرعی که قانون آن مبتنی بر شرع اسلام است. چنین حکومتی از نظر او هم معاش و هم معاد مردم را تامین می کند و بنابراین برترین و بهترین نوع حکومت است، 2- سیاسه العقلیه که قانون آن ناشی از عقل و نظر حکام است. این نوع حکومت به طور کلی در فکر رفاه و معاش دنیاست و به آخرت کاری ندارد، 3- سیاسته المدنیه، به نظر ابن خلدون چنین حکومتی باید سرشتی در مردم به وجود آورد که هرگونه نیاز به قدرت دولتی را زایل سازد. یعنی اینکه حکومت به عقل و توافق و پذیرش عمومی استوار باشد، وی خود این نوع حکومت را ناممکن و متعلق به عالم خیال می دانست. از چنین دیدگاهی ظاهراً شرعی کردن سیاست سهل تر از عقلانی کردن آن است.

به طور کلی عقل در فلسفه اسلامی نهایتاً همان شرع اما در لباسی دیگر است و بدین سان چون دین دارای خصلتی تک ذهنی و غیردموکراتیک است و با کنش کلامی ارتباطی نسبتی ندارد، پس عقل در فلسفه سیاسی اسلام کاملاً تک ذهنی است. فلسفه سیاسی اسلام دین را عقلانی نکرد (چنان که هگل با دین مسیحیت کرد) بلکه عقل را دینی و شرعی ساخت و در نتیجه عقلانی کردن سیاست هم چیزی جز شرعی کردن سیاست نبود.

عقل شرعی قدرتمدار و تک ذهنی است. در واقع فلسفه اسلامی چیزی جز الهیات (Theology) مرسوم در قرون وسطی اروپا نیست.

نویسنده مقاله :: بابک حقیقی راد

پایان.